این سنتور بینوا را چه کنیم؟
نه آنکه نخواهم جوابی بدهم، نه
هر وقت این سوال را از من می پرسند که: حیف! آخر چرا او؟
من واقعا جوابی برای قصه تکراری زود رفتن مردانی چون تو ندارم
و اینبار خودم هم گله مند، سوال حسرت آمیز دوستم را از تو میپرسم: خزان نیامده رفتی چرا؟
با احترام
تقدیم به استاد پرویز مشکاتیان
This entry was posted
on Wednesday, September 23, 2009
.
You can leave a response
and follow any responses to this entry through the
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
.
1 پیشنهادات